یکی از واجباتی که خداوند متعال بر گردن ما قرار داده است، نماز است. این عمل از چنان جایگاهی برخوردار است که امیرالمومنین علیه السلام درباره آن اینگونه می گویند:

اللّه َ اللّه َ فی الصَّلاهِ؛ فإنّها عَمودُ دِینِکُم.

بسیار به نماز اهمیت دهید که ستون دین شماست.

در این نوشتار قصد دارم اندکی در مورد سبک شمردن نماز و پیوندش با «اساس دین» سخن بگویم.

به تصویر زیر نگاه کنید:

یک خیمه دیده می شود. اساس یک خیمه به طور ساده یک پارچه و مقداری طناب و یک تیر است. همان طور که در تصویر مشخص است، نگه دارنده این خیمه همان تیر است. به عبارت صریح تر اگر تیر از سر جایش بلغزد یا کنده شود، خیمه فرو می ریزد. و سایر اجزاء خیمه بدون آن تیر نمی توانند روی هم سوار شوند.

مجددا به سخن امیرالمومنین علیه السلام نگاهی بیاندازیم: «نماز عمود دین است»؛ یعنی اگر دین را همچون خیمه ای فرض کنیم، نماز آن «تیر وسط خیمه» است که استواری و بقای خیمه به آن است.

اکنون به این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دقت نمایید:

مَثَلُ الصَّلاهِ مَثَلُ عَمودِ الفُسطاطِ؛ إذا ثَبَتَ العَمودُ نَفَعَتِ الأطنابُ و الأوتادُ و الغِشاءُ، و إذا انکَسَرَ العَمودُ لم یَنفَعْ طُنُبٌ و لا وَتِدٌ و لا غِشاءٌ.

مَثَل نماز، مَثَل ستون خیمه است؛ اگر ستون محکم باشد، طنابها و میخها و چادر کارآیى دارند ، امّا اگر ستون بشکند، نه طنابى به کار مى آید و نه میخى و نه چادرى . [کافی، ج۳، ص۹]

نماز باعث می شود که ما دیندار بمانیم. بر طبق صریح تعالیم اهل بیت علیهم السلام اگر ترک نماز کنیم در حقیقت «ستون خیمه دین» را سست کرده و برداشته ایم و لذا قاعدتا پس از مدت کوتاهی نیز خیمه فرو خواهد ریخت.

نیم نگاهی به مکانیزم بی دینی بر اثر ترک نماز

در مورد اینکه دقیقا چه می شود که با ترک نماز، دین هم فرو می ریزد، نمی توانیم سخن دقیقی بگوییم زیرا علم آن نزد صاحبان علم الهی است. با این حال وقتی به روایاتی که در مورد ویژگی های نماز وارد شده است نگاهی می اندازیم، تا حدودی از علت «بی دین شدن تدریجی» ترک کنندگان نماز، آگاه می شویم:

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

إذا قُمتَ إلى الصَّلاهِ و تَوَجَّهتَ و قَرَأتَ اُمَّ الکِتابِ و ما تَیَسَّرَ مِن السُّوَرِ، ثُمّ رَکَعتَ فَأتمَمتَ رُکوعَها و سُجودَها، و تَشَهَّدتَ و سَلَّمتَ، غُفِرَ لکَ کُلُّ ذَنبٍ فیما بینَکَ و بینَ الصَّلاهِ التی قَدَّمتَها إلى الصَّلاهِ المُؤَخَّرَهِ.

هرگاه به نماز ایستادى و توجّه پیدا کردى و امّ الکتاب (سوره فاتحه) را با هر سوره دیگرى که برایت میسّر است، خواندى سپس رکوع رفتى و رکوعش را کامل به جا آوردى و به سجده رفتى و تشهّد گفتى و سلام دادى، تمام گناهانى که از نماز قبل تا این نماز مرتکب شده اى، آمرزیده مى شود. [بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۰۵]

نماز عاملی برای بخشش گناهان است، یعنی جریان نماز در رندگی انسان، به طور دائمی گناه گناهکاران را پاک می کند تا زمینه های انحرافشان از مسیر حق، کمتر شود. همه تقریبا تشبیه دقیق پیامبر صلی الله علیه و آله را در مورد نماز شنیده ایم:

یا علیُّ، إنّما مَنزِلَهُ الصَّلواتِ الخَمسِ لاُِمَّتی کَنَهرٍ جارٍ على بابِ أحَدِکُم، فَما یَظُنُّ أحَدُکم لَو کانَ فی جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمّ اغتَسَلَ فی ذلکَ النَّهَرِ خَمسَ مَرّات، أ کانَ یَبقى فی جَسدِهِ دَرَنٌ؟ فکذلکَ و اللّه ِ الصَّلواتُ الخَمسُ لاُِمَّتی.

اى على! نمازهاى پنجگانه براى امّت من، به منزله جوى آبى است که جلو خانه هر یک از شما جریان دارد . اگر کسى از شما بدنش کثیف باشد و خود را روزى پنج بار در آن جوى بشوید، آیا کثافت و چرکى در بدنش باقى مى ماند؟ به خدا سوگند که نمازهاى پنجگانه نیز براى امّت من، چنین حکمى دارند. [مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۸]

نماز در حقیقت لطف خداست به بندگان گناهکارش؛ این لطف خدا به طور نامحسوس! و تکوینی کار خودش را انجام می دهد و نمی گذارد کوله بار ما پر از گناه بماند. لذا امید می رود نمازگزاری که آلوده به گناهی است، پس از مدتی و بر اثر مداومت بر نماز، دست از آن گناهش بکشد:

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی رجُلٍ یُصَلِّی بِالنهارِ و یَسرِقُ باللیلِ: إنَّ صلاتَهُ لَتَردَعُهُ.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره مردى که روز، نماز مى خواند و شب دزدى مى کرد، فرمود: نمازش حتما او را از این کار باز خواهد داشت. [بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۹۸]

تمام وزنه روایت فوق بر مداومت آن فرد بر نمازش است. یعنی تا زمانی که نماز می خواند، امید می رود که نماز، او را از دزدی باز بدارد. در روایتی دیگر آمده است:

روی عن رسولِ اللّه  صلى الله علیه و آله فی رجُلٍ یُصَلِّی مَعهُ و یَرتَکِبُ الفَواحِشَ: إنّ صلاتَهُ تَنهاهُ یَوما ما، فلَم یَلبَث أن تابَ.

روایت شده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره مردى که با ایشان نماز مى خواند و در عین حال مرتکب کارهاى زشت مى شد، فرمود: نمازش، روزى او را از زشت کارى باز خواهد داشت. دیرى نگذشت که آن مرد توبه کرد. [بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۹۸]

ترک نماز و خروج تدریجی از دین

کسی که نماز نمی خواند، این گونه نیست که با اولین ترک نمازش، بی دین تلقی شود؛ بلکه همان طور که مکانیزم اثر نماز، یک مکانیزم تدریجی و دائمی بود، یعنی دائما نمازگزار را از عقبگرد حفظ می کرد، مکانیزم فروپاشی دینِ یک تارکِ نماز نیز تدریجی است. یعنی کم کم انسان به جایی می رسد که روح ایمان به طور کامل از او گرفت شده و دیگر اثری از پایبندی به دین دیده نمی شود.

دقت شود همان طور که نمازگزار لزوما «اثر نماز را در حفظ خود در مسیر حق» نمی بیند، تارک صلات نیز متوجه خروج تدریجی خود از دین نمی شود. بلکه این سایرین هستند که با مقایسه وی در طول زمان، شاید بتوانند این موضوع را درک کنند.

نگاهی دیگر مسئله شفاعت و ارتباط آن با نماز

تقریبا همه این روایت از امام صادق علیه السلام را در مورد سبک شمردن نماز و نتیجه وحشتناک آن دیده ایم؛ ابوبصیر می گوید:

دَخَلتُ على حُمَیدَهَ اُعَزِّیها بأبی عبدِ اللّه ِ علیه السلام فَبَکَت ثمّ قالَت : یا أبا محمّدٍ ، لو شَهِدتَهُ حینَ حَضَرَهُ الموتُ و قد قَبَضَ إحدى عَینَیهِ ثُمّ قالَ : اُدعُوا لی قَرابَتی و مَن یَطُفَ بی، فلمّا اجتَمَعُوا حَولَهُ قالَ: إنَّ شَفاعَتَنا لَن تَنالَ مُستَخِفّا بِالصَّلاهِ.

به حضور حُمیده رسیدم تا رحلت امام صادق علیه السلام را به او تسلیت گویم. حُمیده گریست و سپس گفت : اى ابا محمّد! کاش هنگام فوت آن حضرت بودى. یکى از چشمان خود را بست و سپس به من فرمود: خویشان و نزدیکانم را نزد من بخوانید. وقتى همه دور آن بزرگوار جمع شدند، فرمود: هرگز شفاعت ما به کسى که نماز را سبک بشمارد، نمى رسد.

استخفاف نماز [= سبک شمردن نماز] یعنی انسان گاهی نماز بخواند و گاهی نماز نخواند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرمودند:

لَا یَنَالُ‏ شَفَاعَتِی‏ مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاهَ بَعْدَ وَقْتِهَا.

کسی که نماز را تا بعد از وقتش به تاخیر بیاندازد، به شفاعت من نخواهد رسید. [المحاسن، ج۱، ص۸۰]

حقیقتا چه می شود که چنین فردی از شفاعت معصومین علیهم السلام محروم می گردد؟

سوال اساسی ای که باید پاسخ داد این است که چرا شفاعت اهل بیت علیهم السلام که به تصریح خودشان برای «اهل گناهان کبیره از امتشان» و برای «مذنبین امتشان» می باشد، به یکباره به «سبک شمارنده نماز» نمی رسد؟

پاسخ به این سوال احتمالا در همان نکته ای است که پیش از این بیان شد. نماز ستون دین است، با سبک شمردن آن، «دین» فرو می ریزد و سبک شمارنده از دایره دینداران به تدریج خارج می گردد. نه اینکه در میان امت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ایشان از قصد سبک شمارندگان نماز را شفاعت نمی کنند، بلکه این خود افراد هستند که با ترک نماز و سبک شمردن آن، خودشان را از دایره دینداران خارج کرده و لذا در نهایت خود را از نعمت غیر قابل توصیف شفاعت محروم می کنند.

حقیقت نماز و حقیقت دین

با تامل در آیات و روایات معلوم می گردد که دستورات دین، صرفا قرادادهایی بین خدا و انسان نیستند بلکه خداوند متعال بر اساس حقایقی، به جعل دستورات اقدام نموده است.

اما حقیقت نماز چیست؟ این چه حقیقتی است که «ستون دین» شده است و عمود خیمه دین قرار گرفته است. با دقت در برخی روایات این امر روشن می گردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:

عَلِیٌّ عَمُودُ الدِّین‏.

علی ستون دین است. [کافی، ج۱، ص۲۹۴]

ما نیز به تعلیم اهل بیت علیهم السلام در زیارتنامه امیرالمومنین علیه السلام خطاب به ایشان می گوییم:

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّین‏.

سلام بر شما ای کسی که ستون دین هستید. [کافی، ج۴، ص۵۷۰]

به نظر می رسد که حقیقت نماز، پیوند عمیقی با حقیقت ولایت امیرالمومنین علیه السلام دارد و به نوعی سبک شمارنده آن، در حقیقت دست خود را از ولایت خدا کوتاه نموده است. در حدیثی زیبا به این نکته عمیق اشاره شده است. آن جا که امیرالمومنین علیه السلام در مقام بیان معرفت خود به سلمان و ابوذر هستند:

قَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَامَ الصَّلَاهَ أَقَامَ وَلَایَتَکَ؟ قَالَ: نَعَمْ یَا سَلْمَانُ! تَصْدِیقُ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى فِی الْکِتَابِ الْعَزِیزِ «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ‏» فَالصَّبْرُ رَسُولُ اللَّهِ وَ الصَّلَاهُ إِقَامَهُ وَلَایَتِی فَمِنْهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ وَ لَمْ یَقُلْ وَ إِنَّهُمَا لَکَبِیرَهٌ لِأَنَّ الْوَلَایَهَ کَبِیرَهٌ حَمْلُهَا إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعُونَ هُمُ الشِّیعَهُ الْمُسْتَبْصِرُون‏. [بحارالانوار، ج۲۶، ص۲]